آبنبات تلخ
فصل دوم
Part:58
ویو فردا صبح
لارا: صبح زود پاشدم کارای لازمو انجام دادم لباس فرم رو پوشیدمو رفتم
هانی : صبح بخیر لارایی
سوبین : نوچ با لباس فرم خوشگله
کوک : انقدر ازش تعریف کردین لوس شده
لارا : حسود
کوک : نه بابا
ته : زود صبحنتو بخور بریم دیر میشه
لارا : باش صبحونمو خوردمو رفتیم
ته : سوار شو
لارا : باشه
ویو راه
ته ؛ ببین همیمجایی که پیادت میکنم منتظرتم باشه جای دیگه ای نری فهمیدی
لارا ؛ باشه
ته : آفرین برو
ویو لارا
وارد دانشگاه شدم جای قبلی که درس میخوندم این شکلی نبود همینجور داشتم میرفتم که خوردم به یه دختره
دختره : هوی عوضی حواست کجاست
لارا : وای ببخشید حواسم نبود
دختره : معلومه منو نمیشناسی
لارا : خب نمیشناسم
دختره : آه بزار معرفی کنم من پارک میونگم کسی که قراره ازرائیلت بشم
لارا : عام باشه(با خنده)
میونگ : ای آشغال عوضی
لارا : تا خواست بهم مشت بزنه جا خالی دادم و خورد زمین
میونگ : هرزه لعنتی
لارا : هرزه اممممم این لقب بیشتر به تو میاد سیسی بای
میونگ : پشیمونت میکنم
لارا ؛ وای چقدر زر میزنی
مدیر : چه خبره
میونگ : این دختره منو زد مامانییییی
مدیر: لارا راست میگه
لارا : من فقط جا خالی دادم
مدیر : هوففففف میونگ پاشو همگی برین سر کلاس
ویو سر کلاس
لارا : همه رفتن منم رفتم
چند ساعت بعد کلاسا تموم شد داشتم میرفتم سمت خونه که یه دختره جلومو گرفت همون دختره میونگ بود
میونگ: واو هرزه کجا با این عجله گفتم برات دارم پسرا
لارا : یهو یه گله آدم از پشتش در اومد منو گرفتنو بردن یه جای تاریک بود ولی توی مدرسه بود اما یهو سیاهی مطلق
میونگ : عجب هرزه ایه
لارا : تازه به خودم اومد دیدم لباسام تنم نیست لخت جلوشون بودم هرچی دستو پا زدم نتونستم خودمو آزاد کنم
میونگ : اتو رو بده من لارا ببین من با این موهامو صاف میکنم
لارا : (گریه شدید)
میونگ : الان میخوام بازوتو صاف کنم
همین لحظه اتو رو فشار داد رو بازوش
لارا : (جیغ میکشه و از درد گریه میکنه عا و راستی لباسای لینا فقط لباس روشو یعنی در آوردن با دامنش کاری نداشتن )
Part:58
ویو فردا صبح
لارا: صبح زود پاشدم کارای لازمو انجام دادم لباس فرم رو پوشیدمو رفتم
هانی : صبح بخیر لارایی
سوبین : نوچ با لباس فرم خوشگله
کوک : انقدر ازش تعریف کردین لوس شده
لارا : حسود
کوک : نه بابا
ته : زود صبحنتو بخور بریم دیر میشه
لارا : باش صبحونمو خوردمو رفتیم
ته : سوار شو
لارا : باشه
ویو راه
ته ؛ ببین همیمجایی که پیادت میکنم منتظرتم باشه جای دیگه ای نری فهمیدی
لارا ؛ باشه
ته : آفرین برو
ویو لارا
وارد دانشگاه شدم جای قبلی که درس میخوندم این شکلی نبود همینجور داشتم میرفتم که خوردم به یه دختره
دختره : هوی عوضی حواست کجاست
لارا : وای ببخشید حواسم نبود
دختره : معلومه منو نمیشناسی
لارا : خب نمیشناسم
دختره : آه بزار معرفی کنم من پارک میونگم کسی که قراره ازرائیلت بشم
لارا : عام باشه(با خنده)
میونگ : ای آشغال عوضی
لارا : تا خواست بهم مشت بزنه جا خالی دادم و خورد زمین
میونگ : هرزه لعنتی
لارا : هرزه اممممم این لقب بیشتر به تو میاد سیسی بای
میونگ : پشیمونت میکنم
لارا ؛ وای چقدر زر میزنی
مدیر : چه خبره
میونگ : این دختره منو زد مامانییییی
مدیر: لارا راست میگه
لارا : من فقط جا خالی دادم
مدیر : هوففففف میونگ پاشو همگی برین سر کلاس
ویو سر کلاس
لارا : همه رفتن منم رفتم
چند ساعت بعد کلاسا تموم شد داشتم میرفتم سمت خونه که یه دختره جلومو گرفت همون دختره میونگ بود
میونگ: واو هرزه کجا با این عجله گفتم برات دارم پسرا
لارا : یهو یه گله آدم از پشتش در اومد منو گرفتنو بردن یه جای تاریک بود ولی توی مدرسه بود اما یهو سیاهی مطلق
میونگ : عجب هرزه ایه
لارا : تازه به خودم اومد دیدم لباسام تنم نیست لخت جلوشون بودم هرچی دستو پا زدم نتونستم خودمو آزاد کنم
میونگ : اتو رو بده من لارا ببین من با این موهامو صاف میکنم
لارا : (گریه شدید)
میونگ : الان میخوام بازوتو صاف کنم
همین لحظه اتو رو فشار داد رو بازوش
لارا : (جیغ میکشه و از درد گریه میکنه عا و راستی لباسای لینا فقط لباس روشو یعنی در آوردن با دامنش کاری نداشتن )
- ۲.۶k
- ۰۴ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط